پوچ
پوچ

پوچ

به زن، به همه ی زنان وطنم

"به زن، به همه ی زنان وطنم"
گیل آوا

"تولد"

گیل آوا!
ای کودک کرانه و جنگل
ای دختر ترانه و ابریشم و بلوط
از کوره راه دامنه و ده
با ما بگو که بوی چه عطری
یا بال رنگ رنگ چه مرغی تو را کشاند
تا پایتخت مرگ؟

سیاوش کسرایی

 

  چشم که خفته بود که چشمانت
راه از ستاره جست
دست که بسته بود که دستانت
از میخ های کلبه ربود آن تفنگ پر؟

گیل آوا!
ای روشنای چشم همه خانوار رنج
بی شمع و شبچراغ
در پیش چون گرفتی این راه پر هراس
و آن گاه با کدام نشانی
بر خلق در زدی که جوابت نداد خلق؟

وقتی گلوله ی تو به بن بست کوچه ها
بر جثه ی جنایت
دندان ببر بود که در گوشت می چرید
وقتی فشنگ آنان
در قامتت بهاری در خاک می کشید
بی راه و بی گناه
سر در گم هزار غم خرد،
عابران،آنان که بایدت به کمک می شتافتند
آرام سوی خانه و کاشانه می شدند.

ای وای از آن جدایی و این جرئت
فریاد از این جنون شجاعت

گیل آوا!
ای خوشه ی شکسته ی سرخ انگور
آه ای درخت خون!
گیل آوا!

گیل آوا

اینک بگو به ما

تا با کدام اشک، رشادت را
ما شستشو کنیم!؟
چونان تو را کجا
ما جستحو کنیم؟

ای بر تو ام نماز
ای بر تو ام نیاز هزاران هزارها ،
تکرار شو
بسیار شو
ای مرگ تو تولد زن در دیار من

یکتای من ، خجسته ، کیل آوا !



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد