پوچ
پوچ

پوچ

یک

یک

در کمین اندوه هستم

 بانو

مرا دریاب

 به خانه ببر

 گلی را فراموش کرده ام

 که  بر چهره اممی تابید

  زخم های  من  دهان  گشوده اند

 همه ی  روزگار  پر.ازم

 اندوه  بود

بانو مرا

قطره قطره  دریاب

 در این خانه 

جای سخن نیست

  زبا بستم

عمری گذشت

 مرا از این خانه

به باغ ببر

 سرنوشت من

 به بدگمانی

 به خوناب دل

خاموشی لب

 اشک های من بسته

 بر صورت  من است

 هیچکس  یورش دل را

در خانه  ندید

 بانو

من  به  خانه آمدم

و دیدم

 که عشق چگونه

 فرو می ریزد

و  قلب  در اوج

رها می شود

 و بر کف  باغچه می ریزد

 بانو  مرا دریاب

ما شب  چراغ  نبودیم

ما در شب باختیم 

نظرات 1 + ارسال نظر
Hamid چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:18 ب.ظ http://clix.blogsky.com

سلام

مطالب وبلاگتون رو با آدرس خودتون در لینکدونی ما ثبت کنید
فقط ما شما رو تبلیغ میکنیم ونیازی نیست ما رو در وبلاگتون قرار دهید
این لینکدونی کاملا متفاوت با لینکدونیهای مشابه میباشد
لطفا ما را در بالا بردن سطح کیفی این لینکدونی با دادن نظر یاری فرمایید
با تشکر از شما دوست گرامی
::: حمید :::

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد